معرفی هیئت و روستای علاقه

وبلاگ هیئت جوادالائمه (ع) علاقه ایهای مشهد

معرفی هیئت و روستای علاقه

وبلاگ هیئت جوادالائمه (ع) علاقه ایهای مشهد

ذکری که 99 درد را شفا می‏‌دهد

به گزارش ایسنا، پیامبر خدا(ص) فرمودند: "جمله «لا حول و لا قوة الا باللّه‏» ۹۹ درد را شفا می‏‌دهد که ساده‏‌ترین آن‌ها اندوه است۱".
از مولای متقیان امام علی(ع) نقل شده که فرمودند: "بیمار شدم و پیامبر خدا به عیادتم آمد و فرمود: «بگو: خداوندا! از تو می‏‌خواهم عافیتی را که می‏‌دهی، پیش اندازی، بر امتحان خویش، بردباری‏‌ام بخشی، و مرا به سوی رحمت خویش ببری». من، این دعا را خواندم و پس از آن دعا، از بستر بیماری برخاستم، گویا که از بندی رَسته باشم۲".
همچنین امام علی(ع) فرمودند: "پیامبر خدا، بر مردی از انصار که بیمار شده بود، وارد شد تا او را عیادت کند. او گفت: ای پیامبر خدا! برای من به درگاه خداوند، دعا کن.
پیامبر صلی‏ الله ‏علیه و ‏آله و سلّم فرمود: «بگو: "از خداوند بزرگ، پروردگار عرش بزرگ، مسئلت می‏‌کنم و از خداوند بزرگ سلامتی می‏‌خواهم» مرد، این دعا را سه بار خواند و در پیِ آن، از بستر بیماری برخاست، چنان که از بند، رَسته باشد۳".

امام صادق علیه‏‌السلام به هنگام بیماری این دعا را می‌خواندند: "خداوندا! تو خود، کسانی را سرزنش کردی و فرمودی: «بگو کسانی را که به جای خداوند به خدایی می‏‌پنداشته‏‌اید، فرا خوانید تا ببینید که نه نمی‏‌توانند سختی‏‌ای از شما بگشایند، و نه شما را به حالتی دیگر درآورند». پس ای آن که هیچ کس جز او نتواند سختی‏‌ای از من بگشاید و مرا به حالتی دیگر ببرد! بر محمّد و خاندانش درود فرست، و سختی را از من بگشای و آن را به سوی کسانی ببر که در کنار تو - که خدایی جز تو نیست - خدایی دیگر را می‏‌خوانند۴".

نظر آیةالله مکارم شیرازی درباره بوسیدن ضریح جدید امام حسین(ع)

آیت الله مکارم شیرازی در آغاز درس خارج فقه خود که در مسجد اعظم قم برگزار شد 
با بیان این که کسانی که به کاروان "سفینةالنجاة" ضریح امام حسین(ع) خرده می گیرند، اشتباه می کنند، افزودند: برخی افراد از بردن ضریح امام حسین(ع) به شهر های مختلف ایراد می گیرند و می گویند چه فرقی بین طلا و نقره های ضریح و دیگر طلاها و نقره ها وجود دارد؛ باید به آنها بگوییم این بوسیدن مردم به خاطر انتصاب به امام حسین (ع) است و خرافی نیست.
 
به گزارش خبرگزاری حوزه حضرت آیت الله مکارم شیرازی تصریح کرد: اشخاصی که این مسئله را خرافه می دانند، اشتباه می کنند؛ چرا که مسائلی در بین همه مسلمانان و عقلای جهان وجود دارد که همه پذیرفته اند، مانند بوسیدن پرچم یک کشور و یا نگهداری اشیای گذشتگان در موزه ها به خاطر انتصابشان به هویت یک ملت.
 
ایشان با بیان این که دو چیز بدون استثنا دربین همه مسلمانان مشترک است، اظهارداشتند: در میان مسلمین بوسیدن قرآن و حجرالاسود بین شیعه و سنی و وهابی و غیر وهابی مشترک است.
 
 پویایی و جاودانگی عشق به حسین(ع):
 
معظم له یادآور شدند:  در رابطه با بوسیدن حجرالاسود می پرسیم که چرا آن را می بوسید؟ می گویند سنت است، این مرجع تقلید خاطر نشان ساختند: استقبال گسترده ای مردم از ضریح سیدالشهدا نشان داد به کوری چشم دشمنان که فکر می کردند: عشق حسین(ع) از پویایی و جاودانگی برخوردار است، لذا کسانی که فکر می کنند مردم ضریح را می پرستند، حرفهای مضحکی می زنند.
 
ایشان افزودند: دشمنان می خواهند عشق به اهل بیت(ع) را کمرنگ جلوه دهند؛ در حالی که مردم ایران اسلامی با عشق به امام حسین و اهل بیت (ع) در امر ساخت ضریح سیدالشهدا(ع) شرکت کردند.
 
آیت الله مکارم شیرازی تاکید کردند: همان طوری که اعلام شده است ضریح هیچ گونه نیاز مالی ندارد و اگر کسانی می خواهند کمک کنند، باید به حرم سید الشهدا(ع) کمک کند.


سفارش آیت الله بهجت درباره زیارت عاشورا

توصیه آیت الله بهجت به زیارت عاشورااز آیت الله بهجت پرسیدند: داستان ها و قضایایى از کسانى که پیوسته زیارت عاشورا مى خواندند و به این صورت، متوسل مى شدند، گردآورى و چاپ شده است. نظر حضرت عالى در این باره چیست؟
ایشان پاسخ داده اند که: متن زیارت عاشورا، بر عظمت آن گواه است؛ خصوصا با ملاحظه آنچه در سند زیارت رسیده است که حضرت صادق (علیه السلام) به صفوان مى فرماید: این زیارت و دعا را بخوان و بر آن مواظبت کن. به درستى که من چند چیز را بر خواننده آن تضمین مى کنم: 1. زیارتش قبول شود. 2. سعى و کوشش وى مشکور باشد 3. حاجات او هرچه باشد، برآورده شود و ناامید از درگاه خدا برنگردد.
اى صفوان! این زیارت را با این ضمان، از پدرم یافتم و پدرم از پدرش...تا امیرالمؤمنین (علیه السلام) و حضرت امیر نیز از رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) و رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) از جبرئیل و او هم از خداى متعال نقل می کند و هرکدام این زیارت را با این ضمان، تضمین کرده اند و خداوند به ذات اقدس خود قسم یاد نموده که: هرکس این زیارت و دعا را بخواند، دعا و زیارت وى را بپذیرم و خواسته اش هر چه باشد، برآورده سازم.
و از سند او استفاده مى شود که زیارت عاشورا از احادیث قدسى است و همین مطالب، سبب شده است که علماى بزرگ ما و استادان ما - با آن همه مشغولیت هاى علمى و مراجعاتى که داشتند - به خواندن آن مقید بودند تا جایى که استاد ما، مرحوم حاج شیخ محمد حسین اصفهانى، از خداوند خواسته بودند که در آخر عمرشان، زیارت عاشورا را بخوانند و سپس قبض ‍ روح شوند و دعایشان هم مستجاب شد و پس از پایان این زیارت، درگذشتند.
تقید شیخ صدرا بادکوبه ای به زیارت عاشوراشیخ صدرا بادکوبه اى با تبحرش در علوم عقلى و نقلى، آنچنان مقید به زیارت عاشورا بود که به هیچ عنوان، آن را ترک نکرد و کسى باورش ‍ نمى آمد که ایشان، این چنین پاى بند به عبادات و زیارت عاشورا باشد.
یکى از بزرگان هم نقل مى کردند روزى به قبرستان وادى السلام رفتم، در مقام حضرت مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشریف) دیدم پیرمردى نورانى، مشغول زیارت عاشورا است و از حالات او معلوم شد که زائر است. نزدیک او رفتم ؛ حالت کشف براى من نمودار شد و حرم امام حسین (علیه السلام) و زائران آن حضرت را که مشغول رفت و آمد و زیارت بودند، مشاهده کردم! (شرح زیارت عاشوراء و داستان هاى شگفت آن: 33-36.) 
سبب آستان بوسی اهل بیت (ع) از سوی شیخ انصاریمسلمانان در شان اهل بیت (علیه السلام) در غایت اختلاف اند، چنان که در مورد قرآن نیز چنین هستند. برخى آن قدر ضعیف هستند که در بوسیدن ضریح آن ها شک و اعتراض دارند.
آقایى ظاهرا به مرحوم شیخ انصارى که حرم یا ضریح را بوسید، اعتراض ‍ کرد که آقا شما هم؟! برعکس مرحوم دربندى به ایشان گفت: آقا کار شما براى مردم حجت است، وقتى به حرم مى روى، ضریح حرم حضرت ابوالفضل (علیه السلام) را ببوس. شیخ در جواب فرمود: عتبه درب را مى بوسم که گرد و خاک پاى زوار است! در یکى از زیارت حضرت سید الشهداء (علیه السلام) آمده است:
ثم قبل الضریح من اءربع جوانبه. بحار الانوار 98: 336؛ اقبال الاعمال: 712.
منبع: آینه حقیقت امام حسین علیه السلام در کلام آیت الله بهجت - رحمتى

« ارزش گریه بر امام حسین (ع) از زبان امام عصر(عج) »

 سید بحرالعلوم (ره) به قصد تشرف به سامرا تنها به راه افتاد ، در بین راه راجع به این مسئله ، که گریه بر امام حسین (ع) گناهان را می آمرزد ، فکر می کرد، همان وقت متوجه شد که شخص عرب سوار بر اسب به او رسید و سلام کرد ، بعد پرسید : جناب سید درباره چه چیز به فکر فرو رفته ای ؟ و در چه اندیشه ای ؟ اگر مسئله علمی است بفرمایید شاید من هم اهل علم باشم ؟ سید بحرالعلوم فرمود : در این باره فکر می کنم که چطور می شود خدای متعال این ثواب رلبه زائران و گریه کنندگان بر حضرت سیدالشهدا (ع) می دهد مثلا در هر قدمی که در راه زیارت بر می دارد ، ثواب یک حج و یک عمره در نامه عملش نوشته می شود و برای هر یک قطره اشک تمام گناهان صغیره و کبیره اش آمرزیده می شود ؟ 

آن سوار عرب فرمود : تعجب نکن ! من برای شما مثالی می آورم تا مشکل حل شود . سلطانی به همراه درباریان خود به شکار می رفت ، در شکارگاه از همراهیانش دور افتاده و به سختی فوق العاده ای افتاده و بسیار گرسنه شد . خیمه ای را دید و وارد آن خیمه شد ، در آن سیاه چادر ، پیرزنی رابا پسرش دید ، آنان گوشه خیمه عنیزه ای ( بز شیرده ) داشتند و از راه آن ، زندگی خود را می گرداندند . وقتی سلطان وارد شد ، او را نشناختند ، ولی به خاطر پذیرایی از مهمان آن بز را سر بریده و کباب کردند ، زیرا چیز دیگری برای پذیرایی نداشتند .  سلطان شب را همان جا خوابید و روز بعد از ایشان جدا شد و به هر طوری که بود خود را به درباریان رسانید و جریان را برای اطرافیان نقل کرد . 

در نهایت از ایشان سوال کرد : اگر بخواهیم پاداش میهمان نوازی پیرزن و فرزندش را داده باشیم ، چه عملی باید انجام بدهم ؟ یکی از حضار گفت : به او صد گوسفند بدهید . دیگری که از وزراء بود ، گفت : صد گوسفند و صد اشرفی بدهید . یکی دیگر گفت : فلان مزرعه را به ایشان بدهید .  سلطان گفت : هر چه بدهم کم است ، زیرا اگر سلطنت و تاج و تختم را بدهم آن وقت مقابله به مثل کرده ام ، چون آنها هر چه داشتند به من دادند من هم باید هر چه را دارم به ایشان بدهم تا سر به سر شود .  بعد سوار عرب به سید فرمود :

حالا جناب بحرالعلوم ، حضرت سیدالشهداء (ع) هر چه از مال و منال و اهل و عیال و پسر و برادر و دختر و خواهر و سر و پیکر داشت همه را در راه خدا داد ، پس اگر خداوند به زائران و گریه کنندگان آن همه اجر و ثواب بدهد ، نباید تعجب نمود ، چون که خدا که خدائیش را نمی توان به سیدالشهدا (ع) بدهد ، پس هر کاری که می تواند انجام می دهد ، یعنی با صرف نظر از مقامات عالی خودش ، به زوار و گریه کنندگان آن حضرت ، در جایی عنایت می کند در عین حال این ها را جزای کامل برای فداکاری آن حضرت نمی داند .  

چون شخص عرب این مطالب را فرمود ، از نظر سید بحرالعلوم غایب شد .

داستانهایى از زیارت عاشورا

 سفارش مؤ کّد امام زمان (عج ) به خواندن زیارت عاشوراسیّد احمد رشتى مى گوید:
تاریخ 1280 هجرى قمرى به عزم زیارت بیت اللّه از رشت به تبریز رفتم و از آنجا مرکبى کرایه کرده و روانه شدم ، در منزل اوّل سه نفر دیگر با من رفیق شدند.
در یکى از منازل بین راه خبر دادند که قدرى زودتر روانه شویم که منزل آینده خطرناک و مخوف است کوشش کنید که از کاروان عقب نمانید.
از این جهت دو سه ساعت به صبح مانده راه افتادیم هنوز یک فرسخ نرفته بودیم که هوا منقلب شد و برف باریدن گرفت به طورى که رفقا هر کدام سرهاى خود را به پارچه پیچیدند و تند رفتند من هم هر چه کردم که بتوانم با آنها بروم ممکن نبود سرانجام از آنها عقب ماندم و ناچار از اسب پیاده شده و در کنار راه نشسته و متحیر بودم مخصوصاً به خاطر ششصد تومان پولى که براى هزینه سفر همراه داشتم نگرانى بیشترى داشتم .
با خود گفتم : همین جا تا صبح مى مانم و به منزل قبلى بر مى گردم و از آنجا چند نفر مستحفظ به همراه داشته خود را به قافله مى رسانم .
در این اندیشه بودم که در برابر خود باغى دیدم که باغبانى با بیلش برف درختان را مى ریخت تا مرا دید جلو آمد و گفت : کیستى ؟
گفتم : رفقایم رفتند و من مانده ام و راه را نمى دانم .
به زبان فارسى فرمود: نافله بخوان تا راه را پیدا کنى . من مشغول نافله شدم نماز شب تمام شد باز آمد و فرمود: نرفتى ؟
گفتم : واللّه راه را نمى دانم .
فرمود: جامعه بخوان
من زیارت جامعه را از حفظ نداشتم و اکنون هم از حفظ ندارم از جا بلند شدم و زیارت جامعه را تماماً از حفظ خواندم .
باز آمد و فرمود: نرفتى و هنوز اینجایى ؟
بى اختیار گریه ام گرفت ، گفتم : آرى راه را نمى دانم .
فرمود: عاشورابخوان .
زیارت عاشورا را نیز از حفظ نداشتم و اکنون هم از حفظ ندارم از جا بلند شدم و مشغول زیارت عاشورا شدم و همه اش را حتى لعن و سلام و دعاى علقمه را از حفظ خواندم .
بار سوم آمد و فرمود: نرفتى و هستى ؟
گفتم : آرى نرفتم هستم تا صبح .
فرمود: من هم اکنون تو را به قافله مى رسانم . سپس رفت و بر الاغى سوار شد و بیل خود را به دوش گرفت و آمد.
فرمود: ردیف من بر الاغ سوار شو. من هم پشت سر او سوار شدم و افسار اسبم را کشیدم ، اسب اطاعت نکرد.
فرمود: جلو اسب را به من بده . عنان اسب را به دست راست گرفت و راه افتاد. اسب در نهایت تمکین پیروى کرد.
سپس دست مبارکش را بر زانوى من گذاشت و فرمود: شما چرا نافله نمى خوانید؟
نافله ، نافله ، نافله ، سه بار تکرار کرد.
آنگاه فرمود: شما چرا عاشورا نمى خوانید؟
عاشورا، عاشورا، عاشورا.
سپس فرمود: شما چرا جامعه نمى خوانید؟
جامعه ، جامعه ، جامعه .
دقت کردم دیدم در وقت پیمودن راه به نحو دایره راه طى مى کرد یک مرتبه برگشت و فرمود: اینها رفقاى شمایند که کنار نهر آبى فرود آمده و براى نماز صبح وضو مى گیرند.
پس من از الاغ پیاده شدم و خواستم سوار اسبم شوم نتوانستم آن آقا پیاده شد و بیل را در برف فرو کرد و به من کمک کرد تا سوار شدم و سر اسب را به طرف رفقایم بر گردانید من در این هنگام با خود گفتم این شخص کى بود که به زبان فارسى حرف مى زد و حال آنکه زبانى جز ترکى و مذهبى جز عیسوى در آن نواحى نبود و چگونه با این سرعت مرا به قافله رساند؟
برگشتم پشت سر خود را نگاه کردم دیدم کسى نیست .